ضرورت مقابله با جريانهاى تكفيرى جهت تحقق وحدت امت
ضرورت مقابله با جريانهاى تكفيرى جهت تحقق وحدت امت
چکیده
جهان اسلام امروزدرگیر فتنه ای است که منشاء آن جریان های تکفیری است که نه با شیعه سر سازش دارد و نه اهل سنت را برمی تابد .
این جریان وابسته به غرب با قرائتی خودساخته از آموزه های اسلامی سعی در تخریب هر چه بیشتر اسلام در نگاه جهانیان دارد و برای رسیدن به این هدف از هیچ جنایتی واهمه ندارد.
لذا این مقاله در پی بررسی چرایی ضرورت مقابله با گروه های تکفیری در راستای تحقق وحدت امت است که با بررسی های انجام شده، لزوم نفی اسلام هراسی و ضرورت تبیین اسلام اصیل در جوامع بشری، به عنوان مهمترین اصل در مقابله با گروه های تروریستی تکفیری مورد توجه قرار گرفته است.
هم چنین ضرورت امنیت زایی برای جهان اسلامی و دیگر جوامع بشری، در حالی که گروه های تکفیری ، امنيت مسلمانان را آشفته، وحدت كشورها را متزلزل ساخته و ثبات و آرامش يك خانوادهى مسلمان را به هم ريخته است بیش از پیش احساس می شود.
بی تردید تجمیع و تحقق مولفه های مذکور و تلفیق مقابله علمی و نظری و نظامی با هدف سرکوب کامل گروه های تکفیری، توطئه های آمریکا و متحدانش به ویژه عربستان ، در ترسیم نظام دو قطبی در جهان اسلام متلاشی خواهد کرد.
کلیدواژگان: مقابله با جریانات تکفیری؛ اسلام هراسی،امنیت، فضای دوقطبی؛ اتحاد امت اسلامی
مقدمه
پدیدۀ شوم تکفیر از جمله چالش های مهم در جهان اسلام است که از زمان امير المومنين(ع) و از سوی خوارج آغاز و به جريانهاى تكفيرى عصر ما رسیده است.
اینچنین است که گروه های تكفيرى جهان اسلام را که بیش از هر زمان دیگری به اتحاد و انسجام نیاز دارد با چالش های متعدد مواجه کرده و همچون اسلاف خود، به جاى مبارزه با دشمنان قسم خورده ى اسلام، بذر تكفير را در جهان اسلام مىپراكنند و قواى مسلمين را تحليل مىبرند.
از این رو جريانهاى تكفيرى خطرناكترين پديده هايى اند كه امت اسلام به خود ديده است. پديده تكفير با ایجاد فتنه در ميان امت اسلامى ، چالشهاى عظيم سياسى، اجتماعى اقتصادى، فرهنگى منبعث از عملکرد این گروه های تروریستی، مقولۀ صلح، وحدت، امنيت و پيشرفت را به شدت تهدید کرده است.
ظهور گروههاى وحشت و ارهاب؛ همچون داعش، جبهة النصره، القاعده، سپاه صحابه، جند الله، طالبان، جيش العدل، و … كه وحشت و ترور را سرلوحه كار خود قرار دادهاند، تبعات بسیار ناگوار در ایجاد خدشه علیه جهان اسلام و مسلمانان در سراسر جهان و ترویج اسلام هراسی به همراه داشته است.
حال با توجه به رخنۀ روز افزون گروه های تکفیری در ممالک اسلامی، بر همه مسلمانان لازم است راههاى مقابله با آن را در پيش گرفته ودر راستای تحقق وحدت امت اسلامی، اين جریانات و گرو ه ها را ريشه كن نمايند که در اين راستا بالا بردن سطح آگاهى مسلمانان، ترويج تفكر وحدت، توسط علما در بين اقشار مردم و نیز مقابله سخت افزاری و نظامی در جهت نابودی کامل این گروه های تروریستی تکفیری مىتواند تأثير زيادى داشته باشد.
خواستگاه جریانات تکفیری
پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی در 1925، خلافت به عنوان مهمترین دغدغه مسلمانان اهل سنت مطرح شد، به نحوی که تعدادی از متفکران اهل سنت مصری، راهکار اصلی برای برون رفت از این وضعیت اسفناک را، بازگشت به سلف میدانستند.
لذا بازگشت به سلف نخستین بار در مصر طنین انداز شد، اما وهابیان از این شعار سوء استفاده کردند و خود را سلفی نامیدند و افکار ابن تیمیه را به عنوان افکار سلف ترویج کردند؛ و این چنین عدهای از دردمندان مسلمان به دام افکار ابن تیمیه افتادند و خشونت و تکفیر برگرفته از افکار ابن تیمیه را تبلیغ کردند.[1]
در این راستا گروههای تکفیری برای احیای خلافت اسلامی یا دست کم، تأسیس حکومت اسلامی به فتواهای ابن تیمیه تمسک کرده،[2] گاه با حکم جهاد، تکفیر را در جهان اسلام نهادینه میکردند.[3]
از این رو به جرأت می توان مدعی شد همه جریانهای تکفیری ازمتن گرایشهای فکری سلفیه بیرون آمدهاند و همه سلفیان تحت تأثیر ابن تیمیهاند که تجلی جنایات گروه های تکفیری را می توان در افکار و اندیشه های ابن تیمیه مشاهده کرد، به نحوی که وی در آثار خود 917 بار از لفظ «کافر»، 892 بار از لفظ «یقتل»، 829 بار از لفظ «مرتد»، 219 بار از لفظ «یستتاب»، 97 بار از لفظ «حلال الدم» و 97 بار از لفظ «وجب توبته و الا قتل» استفاده کرده است.[4]
وی هم چنین با حرام دانستن تقلید از ائمه اربعه و اعتقاد به انفتاح باب اجتهاد، خود را مجتهد مطلق دانست و حتی فتوا داد که تقلید از ائمه اربعه کفر و ارتداد است.[5]
در کنار حرمت تقلید، فتاوای شاذ دیگری از او صادر شد که تفرقه گرایی را در جهان امروز تشدید می کند. یکی از فتاوای شاذ ابن تیمیه، جواز مقابله با غازان خان حاکم مغول مسلمان شده بود که با اندیشه سیاسی اهل سنت ناسازگار است؛ لیکن همین فتوا، مستمسک گروههای جهادی برای مقابله با حاکمان سرزمینهای اسلامی و ترور مخالفان قرار گرفته است.[6] به عبارت دیگر، نخستین فردی که مجوز جهاد علیه حاکم مسلمان را صادر کرد، ابن تیمیه است و امروزه جهادیها با تمسک به فتواهای جهادی ابن تیمیه، به قتل و کشتار مسلمانان روی می آورند.
در نتیجه در سی سال اخیر، گروههای متعدد و متنوعی از جریانهای تکفیری در کشورهای اسلامی به وجود آمدهاست که غالباً به یکی از سه جریان اصلی تکفیری وهابیت، سپاه صحابه و طالبان، و سلفیه جهادی (القاعده) وابسته اند؛در این میان مهمترین گروه، سلفیه جهادی است که جهاد را واجب دانسته، و صدها گروه از جمله داعش، جبهه النصره و القاعده به آن متعلق است.
بدون شک پیدایش سلفیه جهادی را باید در کتابی از سید قطب به نام معالم فی الطریق جستجو کرد؛ سید قطب با نگارش این کتاب در پی تبیین این مسأله بود که زندگی در دوران جاهلیت قرن بیستم(فرهنگ غرب)، که بدتر از جاهلیت زمان پیامبر است، باید از بین برود. اگر چه این نظریه بی اشکال است لیکن فراز دوم از نظریه سید قطب در این کتاب مبنی بر اینکه هر کس به این جاهلیت راضی باشد او هم کافر است و تمام شهرهای اسلامی، شهرهای جاهلی است، جهان اسلام را دچار تلاطم بی حد و حصر نمود زیرا همۀ مسلمانان و شهرهای آنها با حکم سید قطب کافر شدند. لذا توصیۀ سید قطب به پیروانش این بود که به مانند پیامبر (ص) باید از مکه جاهلی به مدینة النبی هجرت کنند و یک شهر اسلامی تشکیل دهند و سپس با جهاد، در تشکیل حکومت اسلامی بکوشند.[7]
این حکم اختلاف افکنانه موجبات جذب تعدادی از جوانان تندرو و افراطی اخوان المسلمین ، به آراء و اندیشه های سید قطب را فراهم کرد و اینچنین گروههای تکفیری متعددی در مصر و کشورهای عربی تأسیس شد.
حال با این تفاسیر و پس از ظهور بیداری اسلامی ، به ویژه در اتفاقات سوریه، القاعده سوریه با عنوان جبهة النصرة اعلام موجودیت کرد و دیگر پیروان القاعده را به کمک طلبید. القاعده عراق نیز به رهبری ابوبکر البغدادی به سوریه رفت و در کنار جبهه النصره به جنگ علیه دولت سوریه پرداخت.
در این زمان گروه تکفیری داعش مهمترین هدفش تشکیل حکومت در عراق و شام بود که شیعیان عراق و شام را مهمترین مخالف خود دانسته و با دولت سوریه و عراق در جنگ است.[8]
بی تردید حضور نظامی آمریکا در منطقه مهمترین عامل در قدرت یابی جریانهای تکفیری، در یک دهه اخیر است. زیرا بر اساس تفکر سید قطب، که همه مشکلات را در جاهلیت قرن بیستم جستجو می کرد، یعنی همان جاهلیتی که در قرن بیستم به غیر از فرهنگ غرب و دموکراسی و اومانیسم ارمغان دیگری نداشت.[9] لذا با این اوصاف، حضور مداخله جویانه آمریکا، زمینه را برای شعله ور شدن آتش فرقه گرایی و تشدید جنایات جریانات تکفیری علیه مسلمانان در پوشش جنگ و جهاد علیه نیروهای غربی و متحدان آمریکا افزایش داده است، لذا در نگاه القاعده، آل سعود هم مثل بقیه حاکمان اسلامی، کافر است و فرقی میان آل سعود و دیگر حکومتها نیست.[10]
بدین ترتیب نفوذ فرهنگ غربی موجبات احیاء و بازسازی اندیشه سیاسی اهل سنت در جهان اسلام را فراهم کرده است که منجر به ظهور تفکر سلفی مصر شده است، که در نهایت با کمک پولهای عربستان و سیاستهای مهار سوسیالیسم از سوی آمریکا، به تفکر سلفی وهابی نزدیک شد، اما از دل جریان سلفی اصلاحی اخوان المسلمین، جریان سلفیه جهادی بیرون آمد که به علت پذیرش یا سکوت در مقابل جاهلیت قرن بیستم، حکم به کفر و ارتداد تمام مسلمانان داد و البته این جریان پس از یازدهم سپتامبر 2001 و حمله آمریکا به افغانستان و عراق جایگاه مردمی خود را تقویت کرد و جوانان بسیاری از سراسر جهان به این تفکر روی آوردند و به القاعده و سپس داعش پیوستند.
از سوی دیگر حضور آمریکا در عراق موجبات سوء استفاده برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس از تکفیریها را فراهم کرد و فضا را به سمت جنگ شیعه و سنی سوق داد و داعش را به جنگ با شیعه ترغیب نمود.
جریانات تکفیری؛ ابزار کلیدی غرب در اسلام هراسی
مفهوم اسلام هراسی
در وهلۀ نخست باید گفت اسلامهراسی[11] مفهومی است که به ترس، پیشداوری[12] و تبعیض[13] غیرعقلانی در قبال اسلام و مسلمانان اشاره دارد.[14] سابقۀ این اصطلاح به دهۀ 1980 م. بازمیگردد، اما پس از 11 سپتامبر سال 2001 م. مورد استفادۀ وسیع قرار گرفت. مؤسسۀ رانیمدتراست[15] انگلستان، که به امر تبعیض و نفرت در این کشور میپردازد، در سال 1997 م. اسلامترسی را به عنوان «ترس و نفرت از اسلام؛ و بنابراین ترس و نفرت از تمامی مسلمانان» تعریف کرد و همچنین ابراز داشت که این اصطلاح بر تبعیض و طرد (exclusion) مسلمانان از زندگی اقتصادی، اجتماعی و عمومی کشور نیز دلالت دارد.
اسلام هراسی مهمترین هویت غربی با ابزار جریانات تکفیری
از آنجا که نظام سرمايهدارى ،تنها رقيب خود را «اسلام» مىداند لذا برای منفى جلوه دادن چهره مسلمانان، جریانات تكفيرى را كه با خشونت وترور قريناند، به عنوان هویت مسلمانان جلوه مى دهد و با استفاده از ابزارهاى رسانه اى قوى، سعى مىكند از تمايل شديد جوانان و جوامع اروپايى و آمريكايى به اسلام جلوگیری کند، زیرا غرب برای اینکه هژمونی گفتمانی خود را پس از جنگ سرد و فروپاشی شوروی حفظ کند، به یک غیر نیاز داشت که همانا «اسلام» بود[16] ، از این رو اسلامهراسی به ابزاری مهم در تثبیت و تقویت هویت غربی بدل شد،لذا پس از آنکه نتوانستند با موج فزاينده تمايل به اسلام در اروپا و آمريكا مقابله كنند تلاش کردند با نشان دادن چهره اى خشن از اسلام، جوانان و مردم اروپا و آمريكا را از اصل اسلام بترسانند و بگريزانند و جوامع مادى و مسيحى خود را از موج اسلام خواهى مصون بدارند و اسلام هراسى و اسلام ستيزى را با اسلام اصیل جايگزين كنند.
در این میان تصویری که جريانهاى تكفيرى در اختيار رسانه های غربی قرار مىدهند. چهره خشونت آميز و متصلب از اسلام رحمانى است، و مردم دنيا را از اسلام ناب دور مىكند.
لذا سهم غرب در اسلام هراسى و در پى آن، اسلام ستيزى را هرگز نمى توان ناديده گرفت؛پس از حوادث يازده سپتامبر، غربىها طرح اسلام هراسى را بر طبق خواسته «برنارد لوييس»[17]،[18] به وجود آوردند. آنان مدلهاى افراطى را در پهنه جغرافياى اسلامى، به منظور زشت نشان دادن چهرهى اسلام، حمايت كردند تا به نظريه جاذبه اسلام، كه ديگر غربيان، از آن سخن مىگفتند، خاتمه دهند. به گفته ادوارد سعید، نگاه استثناگرایانه غرب و یا همان غیریت سازی، موجب شده است که برای معرفی غرب خوب، اسلام و یا مسلمانان بد، ملاک قرار گیرند.[19]
و یا از دیدگاه الیویه روآ، محقق فرانسوی حوزهی جنبشهای اسلامی ، دینداری خالص اسلامی همواره در فرهنگ ملی یا محلی ریشه دارد و این نوع دینداری ریشهی پدیدهی تروریسم نیست. در واقع شاخهی رادیکال اسلامگرایی محصول چیزی است که آن را «سرزمینزدایی از اسلام» مینامد. یعنی آحاد جوانان مسلمان ریشههای فرهنگی خود را از دست داده و در جامعهی کشورهای غیراسلامی رها شدهاند. این مسئله روشن میکند که چرا سرمنشأ بسیاری از اسلامگرایان رادیکال، غرب است و نه منطقهی غرب آسیا.[20]
لذا اسلامگرایی افراطی داعش اساساً محصول مدرنیته و جهانی شدن است که البته در صحنهی میدانی نیز بهجهت همراستایی با منافع راهبردی غرب، نظام سلطه از آن حمایت میکند.
از سوی دیگر باید گفت غرب كه با رشد سريع اسلام در جهان روبهروست، امروزه به شدت بر پروژۀ اسلام عليه اسلام تأکید می ورزد و با حمايت از گروههاى افراطى و دامن زدن به اختلافات مذهبى، قدرت و قوت مسلمين را تضعيف میكند و از طرف ديگر، چهرهاى مشوّه از مسلمين در برابر جهانيان ترسيم مینمايد.
اسلام هراسان؛ تکفیریون؛ دو روی یک سکه
باید تأکید کرد خدمات متقابل اسلام هراسان و تكفيريون ؛[21]در راستای نشان دادن چهرهاى خشن و غيرانسانى و پرخاشگر از اسلام، که از ديرباز جزو تئورى و نقشهى راه كشورهاى استعمارگر بوده است. منحصر شده است.
اینگونه است که در پیوند با نوع ارتباط داعش با رژیم اسرائیل و قدرت¬های غربی، «ادوارد اسنودن»، پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا اعلام کرد سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در شکل گیری گروه موسوم به دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) نقش داشتند و در عملیاتی با نام «لانه زنبور»، گروه داعش را تشکیل دادند.[22]
در سال های اخیر استفاده از جريانهاى تكفيرى در جهت اسلام هراسى و مقابله با گسترش اسلام در غرب به عنوان مهمترین پروژه قدرتهاى بينالمللى با استفاده از ابزار رسانه مورد توجه قرار گرفته است تا زمينه گرايش به اسلام در جهان معاصر كاهش يابد. که آخرين تجربه نيز مربوط به حمايت قدرتهاى بينالمللى و منطقهاى از جريانهاى تكفيرى در سوريه و عراق است كه براى تضعيف محور مقاومت در منطقه (ايران- عراق- سوريه- حزب الله وحماس) از اين جريان حمايت مىكنند.
در این زمینه مقام معظم رهبرى ، ايجاد اسلام هراسى در جهان و نشان دادن چهرهاى زشت از اسلام را يكى از مصاديق تهديد نرم جريانهاى تكفيرى بر شمرده و در اين خصوص فرمودند:«جنگ گروهى مسلمان با گروهى ديگر … هم مسلمانها را به جان هم مىاندازند، هم با بزرگنمايى دستگاههاى تبليغاتى دشمن، اسلام را در چشم افكار عمومى دنيا زشت جلوه مىدهند؛ وقتى تلويزيونها يك آدمى را نشان مىدهند كه به نام اسلام، جگر يك انسانى را دارد مىجود و مىخورد، درباره اسلام چه فكر مىكنند؟ دشمنان اسلام برنامهريزى كردند».[23]
در عصر حاضرنیز ، جريانهاى تكفيرى در گوشه و كنار جهان اسلام جنايتهايى را رقم مىزنند كه نمونه آن را در تاريخ اسلام، كمتر مىتوان ديد. سربريدن، آتش زدن، مثله كردن، تجاوز به نواميس، نابودى اموال و تخريب بناهاى مقدس، گوشههايى از جناياتى است كه آنان به نام اسلام مرتكب مىشوند.
اين جنبشهاى خشونتگرا، مثل داعش، جبهۀ النصره و القاعده …اسلام هراسى را تغذيه كرده و تشدید این تراژدی را در غرب رقم زده است .
بنابراین سياستهاى اسلام هراسى و محكوم كردن مسلمانان به عنوان تروريست، نتيجه فعاليت های گروه های تروریستی تکفیری است كه اين بهانه را در اختيار آمريكا قرار داد و ايالات متحده نيز با توجه به توان نظامى و رسانهاى خود، از اين ابزار براى رسيدن به منافعش بهره كافى برد.
بدین ترتیب مجموعه جنایات گروه های تکفیری موجب تغيير چهره اسلام و مسلمين در نزد جهانيان شده است؛ به نحوى كه تا چند سال پيش و قبل از بالا گرفتن غوغاى تكفيرىها چهره اسلام و مسلمان براى يك اروپايى و آمريكايى چهره آرام و مودب و متين يك زن يا مرد مسلمان با لباس و حجاب مناسب و تميز و سفيد بود كه با قرآنى در دست و لبخند زنان و آراسته و با وقار مردم اروپا و آمريكا را با علم و استفاده از عقل و خرد به قرآن و اسلام و عدالت اسلامى دعوت مىكرد، ولى اكنون چهره يك مسلمان فردى خشن و نارنجك بر كمر بسته و تفنگ در دست با محاسنى انبوه و چهرهاى خشن و نامرتب و صورتى بسته و لباسى سياه و هم آور بر تن كه فرياد مىزند و مىكشد و آتش مىزند و قلبى خونين در دست دارد به جهانيان معرفى مىشود حال با این تفاسیر چه آينده اى از اسلام در ذهن كودك ونوجوان اروپايى و آمريكايى بهجا خواهد ماند؟
حال با وجود دشمنان مشترك امت اسلامی همچون آمريكا و اسرائيل و گسترش موج اسلام ستيزى و اسلام هراسى در غرب، ضرورت تقویت همگرايى و تقريب ملل مسلمان بیش از پیش نمایان می شود، به ویژه آنکه بدانیم همه گروههایی که برایجاد تفرقه وتشتت در صفوف مسلمین اصرار میورزند وبا سلاح تکفیر به آتش فتنه وتفرقه در میان مسلمانان دامن مي زنندبه صورت مستقیم در موفقیت معاندان اسلام در ایجاد اسلام هراسی شریک هستند . بلکه طرح اساسی غرب برای ایجاد حس اسلام هراسی استفاده از روش هویت علیه هویت بوده است یعنی راه اندازی گروه هایی که به ظاهر هم مسلک با مسلمانان هستند تا توسط آنان ریشه اسلام را بزنند و گروه های تکفیری دقیقا ابزار دست غرب برای ترویج پدیده اسلام هراسی هستند.
صیانت از امنیت جهان اسلام در گرو سرکوب جریانات تکفیری
گفتنی است به موازارت اسلام گرایی، اقلیت های قومی و مذهبی در خاورمیانه دیگر حاضر به تمکین در برابر رژیم های اقتدارگرا نشدند و شیعیان، مسیحیان، قبطی ها، کردها، بربرها و دیگر اقلیتها دربرابر فرایند یکسان سازی رژ یم های اقتدارگرا و موروثی یا پاتریمونیال[24] مقاومت کردند.
این وضعیت از یک سو ابزاری برای اجرای سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن»در اختیار غرب قرار داد و از سوی دیگر منبعی برای بی ثباتی سیاسی و اجتماعی در کشورهای منطقه شد.[25]
شکی نیست که صلح و دوستى، زيباترين واژههايى است كه دل هر انسان آزادهاى را جذب خود مىكند و به روح و روان او طراوت وصف ناپذيرى مىبخشد؛ اما جريان تكفيرى «وهابيت» و گروههاى كوچك ديگر، از جمله كسانى هستند كه پايههاى صلح و امنيت جامعه اسلامى و بلكه امنيت جهانى را متزلزل كردهاند و هر روزه تعدادى از مسلمانان بىگناه را با حربه تكفير مىكشند.
لذا جريان های تكفيرى، امنيت مسلمانان را آشفته، وحدت كشور های اسلامی را متزلزل ساخته و ثبات و آرامش يك خانوادهى مسلمان را به هم ريخته است. به گونهاى كه فرزند، پدر را تكفير مىكند و برادر، برادرش را بدليل اينكه پليس يا سرباز است، مىكشد. زيرا او در نظرش از طاغوت است و قتلش طبق عقيدهى آنها حلال و باعث نزديكى به خداوند است.
در این بین مشاركت جريانهاى تکفیری همچون داعش با افسران و بازماندگان حزب بعث عراق و نيز خاندان صدام در مبارزه با دولت عراق و همچنين همكارى مخالفان دولت بشار اسد با سلفىهايى، همچون داعش، القاعده و گروه تكفيرى النصره در جبهه سوريه و دركنار آن همكارى مستقيم اين جريانها با برخى كشورهاى غربى و منطقه، ناامنی و رعب و وحشت را به ارمغان آورده است.
هم چنین فرو افتادن سوریه در بی ثباتی و منازعات داخلی که از ویژگی های فرقه ای نیز برخوردار شده است، به القاعده فرصت داده که نیروهای خود را از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، کشورهای عربی مانند عراق، عربستان سعودی و شمال آفریقا به خصوص تونس و لیبی به سوریه منتقل کند. با گذر زمان بحران سوریه به بکی از پیچیده ترین چالش های سیاسی و امنیتی برای منطقه و امنیت بین الملل تبدیل شد. شعارها در سوریه عمدتا طایفه ای، فرقه ای و حتی مستهجن طرح شده اند و بدون تردید شعارهای گروه های مسلح در حمایت از آمریکا، ترکیه و قطر و نیز بر ضد سیاست خارجی دولت سوریه را باید آدرسی از منابع و سرچشمه های این جریانات به حساب آورد.[26]
از این روگروه های تروریستی تکفیری بزرگترين خطرى است كه امروز از يك طرف امنيت و آرامش جامعه اسلامى و از طرف ديگر آبروى اسلام و مسلمان را در نزد جهانيان تهديد مىكند.بلکه در كشورهاى اسلامى امنيت، آسايش و مهربانى، جاى خود را به خشونت، افراط، انفجار و انتحار داده است.
حال آنکه بر خلاف اعمال گروههاى تكفيرى، با استناد به كتاب و سنت می توان دریافت كه خشونت و افراطگرايى در فرهنگ اسلامى جايگاهى ندارد و اسلام براى آسايش و امنيت افراد ،اهتمام و توجه ويژهاى دارد.[27]
در تبیین این مسأله مهم باید به تاريخ اسلام نیز مراجعه کرد، به عنوان نمونه كسانى كه از نظر انديشه، امام على (ع) را تكفير كردند در جامعه اسلامى با امنيت زيستند و آنان همان خوارج بودند كه حضرت به دليل اين مسئله با آنان به پيكار برنخاست، بلكه نبرد حضرت با آنان پس از اختلال در امنيت، راهزنى و ارتكاب قتل وحشيانه صورت پذيرفت.
بنابراین جريانهاى تكفيرى در برانگيختن جنگها و تعصّبات مذهبى و طايفهاى ميان بخشهاى مختلف جامعه اسلامى، از بين بردن انسجام داخلى و اجتماعى ميان بخشهاى جامعه اسلامى، نابودى امنيت داخلى و ثُبات سياسى و اجتماعى… امت اسلامی را براى تخريب و نابودى اين امت و اين دين سوق می دهند و از آنجا که اسلام دين كرامت و عدالت و خواهان امنيت براى جامعه اسلامى و دیگر جوامع بشری است لذا گروههاى تكفيرى كه راه جمود و تحجر و افراطگرايى را در پيش گرفتهاند، نمىتوانند ترورها و رفتارهاى خشونتآميز خود را در كشتن ديگران و ايجاد رعب و وحشت را مستند به جهاد اسلامى نمايند.
حال آنکه امنيت فراگير و همهجانبه، يكى از بنيادىترين عناصر پيشرفت است. تا امنيت به وجود نيايد و رفتارها بر اساس پايهاى عقلانى استوار نگردد و خشونت از جامعه دور نشود، نمىتوان به پيشروى و حركت جامعهاى به سوى نقطه مطلوب اميد داشت. اين امر در كشورهاى اسلامى، متأسفانه در نيم قرن اخير، به ويژه در دو دهه اخير، با چالشى جدى روبهرو شده است. گروههاى تكفيرى به نام دين و به پندار خود، براى انجام دادن واجب دينى جهاد، به ناامنى در ميان مسلمانان و كشورهاى اسلامى روى آورده، خشونتهاى بسيارى آفريدهاند. در برخى از كشورهاى اسلامى، به ويژه كشورهايى كه گرفتار رفتارها و اعمال خشونتآميز سلفى و تكفيرى بودهاند، قتلها و كشتارهايى كه گاه به سادگى انجام مىشود، تصوير و تصور امنيت را از اين كشورها برداشته است؛ امرى كه زمينهها و بسترهاى عقبماندگى را در اين كشورها فراهم كرده است.
جريانهاى تكفيرى امروزه در قالب گروههايى هم چون داعش و النصره، ثبات منطقهاى و به خصوص امنيت مردم در سوريه و عراق را با تهديد جدى روبهرو كردهاند، اما با توجه به اقداماتى كه گروههاى تكفيرى در منطقه انجام دادهاند و با عنايت به سابقه عملكرد گذشته آنها در تهديد صلح و امنيت جهانى ، و ضعف مفرط سازمان ملل و شوراى امنيت در مقابله با گروه های تکفیری،ضرورت مقابله و سرکوب کامل جریان های تکفیری توسط جمهورى اسلامى ايران و متحدين استراتژيك او در منطقه بايد از روشهاى مختلف از جمله جنگ نيابتى و ارسال تجهيزات به گروههاى اسلامى (حزب الله لبنان، شيعان عراق و گروههاى اسلامى سنى معتدل) صورت پذیرد، زيرا در صورت سركوب اين گروهها تا حدود زيادى از جرئت و توان آنها در منطقه كاسته خواهد شد.
مقابله با جریانات تکفیری؛ راهکار بنیادین در نفی قطبی سازی جوامع اسلامی
لازم به ذکر است رشد جریانهای تکفیری و عدم مقابله موثر با آن، فرآیندِ اسلامگرایی را با چالش کلیدی قطبی سازی جوامع اسلامی تضعیف کرده و با تفرقه گرایی و تقابل میان شیعه و سنی مواجه خواهد کرد.
یعنی همان رویکردی که از سوی گروههای تروریستی النصره، داعش و القاعده در سوریه و عراق در حال وقوع است که علاوه بر به وجود آوردن بحران در سوریه و عراق، به دنبال دو قطبی کردن جهان اسلام در قالب تقابل شیعه و سنی هستند که در صورت وقوع این امر، روند اسلامگرایی در منطقه و جهان اسلام با یک چالش جدی مواجهه خواهد شد.
مفهوم اسلامگرایی
در دنیای معاصر با قرائتهای متعددی از اسلام نظیر اسلام سنتی، اسلامگرایی، حرکت اسلامی، بنیاد گرایی اسلامی، بیداری اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام سیاسی روبه رو هستیم که حاکی از برداشتهای مخالف و وجود گروههای متفاوت اسلام گرا در جوامع اسلامی است.[28] براساس نظریهی گفتمان، اسلام سیاسی، گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی قرار میدهد، به عبارتی، در گفتمانِ اسلام سیاسی، اسلام به یک دال برتر تبدیل میشود. مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریانهای سیاسی اسلام به کار میرود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند. بنابراین اسلام سیاسی را میتوان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزى حکومت اسلامی نظام یافته است. [29]یکی از مهمترین کسانی که این مفهوم را در شکل عام آن استخدام کرده، «جان اسپوزیتو» است. وی در این خصوص میگوید: اسلام سیاسی عبارت است از: «احیا یا تجدید حیات مذهبی در زندگی خصوصی و عمومی».[30]
به عبارتی، اسلام سیاسی به عنوان یک نیروی معتبر جدید برای تغییرات مثبت تعریف میگردد و «اسلام، راه حل است» شعار اصلی آن است. در این دیدگاه، مسلمانان به اسلام به عنوان مکتبی فراتر از دین و عبادت مینگرند و آن را متفاوت با سکولاریسم دولتی موجود در کشورهای اسلامی میدانند. این شعار بیشتر در کشورهایی شنیده میشود که اسلام گرایان در براندازی رژیمهایی خود مشارکت دارند؛ هم چنین در کشورهایی که گروههای اسلامی قادر بودهاند به توسعه اهداف خود از طریق مشارکت در داخل سیستم سیاسی موجود [نمونه آرمانی آن جمهوری اسلامی ایران] بپردازند.[31]
جریان اسلامگرایی به رهبری اندیشمندان و عمل گرایان مسلمان در دوران معاصر به ویژه پس از فروپاشی نظام دوقطبی از جمله محورهای چالش برانگیز ، در دستور کار نظم نوین جهانی بوده است. اسلامگرایی در وجوه مختف ایدئولوژیکی، فرهنگی و امنیتی راهبرد مرکزیت سیستم سرمایه داری لیبرال غربی را به چالش کشیده و دعوی نظم نوین برای اداره جهان و ترسیم آینده روابط بین الملل در سطوح مختلف ملی، منطقهای و جهانی و نیز حل عادلانه منازعات و اختلافات دارد. سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده، سید محمد رشید رضا، عبدالرحمن کواکبی، حسن البنا، ابوالعلی مودودی، ابولحسن ندوی، سید قطب، و امام خمینی از جمله رهبران اسلام گرای دوران معاصر بودهاند.[32]
صیانت از وحدت امت اسلامی در پرتو مقابله با قطبی سازی جریانات تکفیری
باید اذعان نمود رشد جریانهای سلفی- تکفیری با حمایت دولتهایی مانند عربستان سعودی و قطر در راستای اهداف استراتژیک خویش در منطقه، در حال حاضر به منازعهای مذهبی در قالب تقابل شیعه- سنی انجامیده، که در بحرانهای کنونی و کشتارهای خونین شیعیان به دست گروههای تکفیری در سوریه و عراق عینیت یافته است. به نحوی که طیف معتدل سلفی گری ، شیعیان را «مسلمانان منحرف و بدعت گذار» مینامند که احیاناً «جوامع سنی در معرص تهدید و هجمه آنها قرار میگیرند، اما طیف افراطی سلفیون، بی و اهمه، تشیع را «دین خودساخته» میخوانند.[33]
تحلیل گفتمان زرقاوی و یا آثار دیگر نظیر کتاب عبدالرحمن عطیه الله از نظریه پردازان و چهرههای شاخص القاعده، زبان و ادبیات ایدئولوژیک سلفیگری در این باره به عنوان یک نظام نشانه شناسی اثبات می سازدکه: «شیعه نه تنها از مارقین و خارجین از امت است، بلکه متعلق به دین خود ساختهای است که هدف نهایی آن از طریق ایران، سلطه بر اهل سنت و به دست گرفتن زمام رهبری امت اسلامی است». این تصویرسازی ضد ایرانی ضد شیعی با بهره گیری از نشانه شناسی فرهنگ، همه روزه در عراق، سوریه… در حال به روز شدن است. به ویژه پس از سال 2003 که از نظر سلفیها، عراقی از دست «اسلام راستین» خارج شده و به دست «رافضان شیعه» افتاده است.[34]
از سوی دیگر اهداف ایران بعد از انقلاب 1979 م. بر محور صدرور انقلاب، موجب نگرانی کشورهای منطقه و به خصوص پادشاهی عربستان سعودی شد. زیرا هرگونه صعود و پیشرفت نهاد انقلابی ایران در منطقه میتوانست پادشاهیهای دولتهاى خلیج فارس به خصوص عربستان سعودی را به خطر بیندازد. از دیدگاه عربستان، ایران همیشه در این رویا بوده که رهبر معنوی جهان اسلام باشد. در همین راستا ما شاهد یک حمایت قوی و واضح عربستان سعودی از اعتراض کنندگان سنی در منازعات سوریه، لیبی و یمن [35]و همچنین جریانهای تکفیری در بحرانهای اخیر سوریه و عراق علیه شیعیان هستیم.
در واقع، رهبران عربستان سعودی و قطر باور دارند که روی کار آمدن یک رژیم سنی در سوریه و عراق میتواند، قدرت شیعیان منطقه را که به ایران نزدیک هستند محدود و در نتیجه وزن استراتژیک منطقهای آنها را در مقابل ایران که در دههی گذشته از افزایش قابل توجهی در منطقه برخوردار شده است، افزایش دهد. در واقع برای دولتهای عربستان سعودی و قطر شورشهای اخیر فرصتی به منظور خارج نمودن سوریه و عراق از صف متحدین ایران و در نقطه مقابل افزایش نقش منطقهای آنها در شمارش مدیترانه برای تغییر موازنه به نفع خود و به ضرر ایران، است.[36]
در همین راستا عربستان سعودی سعی در تقویت و حمایتهای مادی از جریانهای سلفی- تکفیری از جمله داعش (دولت اسلامی عراق و شام)، النصره و… نموده که همین امر میتواند یک جنگ مذهبی خونین در منطقه به وجود آورد و در نتیجه، اسلامگرایی در جهان اسلام را با چالشی اساسی و مواجه نماید. به عبارتی، درگیری میان گروههای مختلف در جهان اسلام و منطقه (به خصوص میان گروههای تکفیری و شیعه) که متأثر از تحریک عربستان سعودی و قطر است، تا حدود زیادی به رشد اسلامگرایی ضربه خواهد زد، زیرا در نهایت به جای این که گروههای اسلام گرا بتوانند به یک اتحاد منسجم در راستای تأثیرگذاری بر تحولات سیاسی و اجتماعی جهان اسلام برسند، در یک منازعه طولانی فرو خواهند رفت. هم چنین به جای این که اسلامگرایی، به عنوان الگو و جانشین موفقی در مقابل الگوی لیبرال دموکراسی مطرح باشد، به دلیل منازعات مذهبی خود به چالش تبدیل خواهد شد.
بنابراین تشدید مبارزه فکری و فرهنگی و نظامی علیه جریانات تکفیری در جهان اسلام و نیز موضع گیری علمای مذاهب اسلامی و مدیریت رویکرد جهان اسلامی در اتخاذ مواضع خارج از تفسیر دو قطبی شیعه و سنی، می تواند وحدت روز افزون امت اسلامی را محقق سازد.
نتیجه
بی تردید برای تحقق وحدت اسلامی و رفع چالشهای رشد جریانهای تکفیری فراروی اسلامگرایی، باید از راهکار دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی و نقش سازنده نهاد تقریب مذاهب بهره گرفت؛ هم چنین مقابله نظامی با جریانهای تکفیری، در واقع، زمینه ساز ارتباطات گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی است که میتواند زمینه ساز هم گرایی دیدگاه ها و نظرات امت اسلامی ،در قبال خطر جریانهای تکفیری را فراهم نماید.
در همین راستا، کاربرد نهاد تقریب مذاهب و کاهش اختلاف استراتژیک میان کشورهای اسلامی و سوق دادن توجهات به طرف منازعه اسرائیل و مسلمانان، از جایگاه ویژهای برخوردار است. از طرف دیگر، سرکوب فراگیر گروههای تروریستی تکفیری از روشهای مختلف، میتواند تا حدود زیادی از گسترش فعالیت این گروهها در منطقه و جهان اسلام جلوگیری کند.
بنابراین پیوند مبارزات علمی و نظامی از سوی امت اسلامی در راستای نابودی جریان های تکفیری، بستر ساز اتحاد امت اسلامی و نفی اسلام هراسی و بسط و گسترش اسلام نبوی خواهد بود.
هم چنین اهتمام و موفقیت ملت ها و دولت های مسلمان در نابودی کامل گروه های تروریستی تکفیری، نعمت ذی قیمت امنیت و آرامش را در سراسر گیتی به ویژه کشورهای اسلامی به ارمغان خواهدآورد که حصول این مهم از جمله آثار و برکات جلوگیری از دو قطبی سازی و اختلاف افکنی میان شیعه و سنی است، و موج عظیم اسلام گرایی را بیش از پیش تسهیل خواهد کرد.
کتابنامه
- رمضان البوطی، محمد سعید، سلفیه بدعت یا مذهب: نقدی بر مبانی وهابیت، تقریظ: واعظ زاده خراسانی، ترجمه: حسین صابری، چاپ چهارم، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، مشهد 1389 ش.
- رشید رضا، محمد؛ الخلافه او الامامه العظمی، دراسه و تقدیم وجیه کوثرانی، بیروت، دار الطلبعة، بی تا.
- عبدالسلام فرج، محمد، الفریضه الغائبه، مصر (بی نا، بیجا، بیتا).
- ابواللوز، عبدالحکیم، الحرکات السلفیه فی المغرب، مرکز دراسات الوحدة العربیه، مغرب 2009 م.
- ابن تیمیه، مجموعة فتاوی، مصر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
- مسجد جامعی، محمد، زمینههای سیاسی حکومت اسلامی در تشیع و تسنن، چاپ اول، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب 1387 ش.
- مصطفی مصطفی، حمزه، «جبهه النصره لاهل الشام من التأسیس الی الانقسام»، مجله دراسات السیاسیه، مرکز العربی للابحاث و دراسات السیاسات، ش 5، نوامبر 2013 م.
- معالم فی الطریق، مکتبة وهبة، 1964 م / 1384 هـ.ق.
- جمعی از محققان، عقیدة الطاعة و تبدیع المختلف السلفیة الجامیة؛ (بی نا، بیجا، بیتا).
- سعید، ادوارد ، شرقشناسی، ترجمهی خنجی لطفی، تهران، امیرکبیر،1394 ش.
- سعید، ادوارد ، شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.1395ش.
- نصر اصفهانى، اباذر، كتاب شناسى تكفير، 1جلد، دار الإعلام لمدرسة اهل البيت (عليهم السلام) – قم – ايران، چاپ: 1، 1393 ه.ش.
- یزدان پناه، کیومرث و همکار (1392)، بحران سوریه با تاکید بر رویکرد نظام غرب و راهبرد ترکیه در این کشور، دوفصلنامه بیداری اسلامی، سال دوم، ش3، بهار و تابستان.
- جمشیدی راد، محمد صادق و محمود پناهی، سید محمد رضا، «مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران»، پژوهش نامه انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره 5، زمستان 1391.
- سعید، بابی، هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلامگرایی، ترجمهی غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، انتشارات دانشگاه تهران، 1379.
- اسپوزیتو، جان، جنبشهای اسلامی معاصر (اسلام و دموکراسی)، ترجمهی شجاع احمدوند، نشر نی، تهران 1389.
17 سیدنژاد، سید باقر، «سلفی گرایی در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال سیزدهم، شماره اول، مسلسل 47، بهار 1389.
18 Fredman, S. (۲۰۰۲). Discrimination Law. Oxford: Oxford University Press .۲۰۰۲
19 Roy, Olivier (۲۰۰۴), globalized Islam, newyork, Columbia university press.
20 Fuller, Graham (2006-2007), “The Hizballah-Iran Connection: Model for Sunni Resistance?”, The Washington Quarterly, Vol. 30, No. 1..
21 Anoushirvan Ehteham Islamic fundameneis) m in eram wniie. Renere fland Michael Smith (ed) SSues in wondei.
22 . the Saudi American Relations”, report of Al Jazeera Center for Studies.
23 .Hassan,Hassan (2013) “The Gulf states: United against Iran, divided over Islamists”,in: The Regional Struggle for Syria, edited by Julien Barnes-Dacey as 9 Daniel Levy, The European Council on Foreign Relations.
[1] ر.ک:محمد سعید رمضان البوطی، سلفیه: بدعت یا مذهب، ص 248 به بعد.
[2] ر.ک: سید محمد رشید رضا، الخلافة و الامامة العظمی، تمام کتاب.
[3] ر.ک:محمد عبدالسلام فرج، الفریضة الغائبه، تمام کتاب.
[4] ر.ک:عبدالحکیم ابواللوز، الحرکات السلفیه فی المغرب، ص 113.
[5] ابن تیمیه، مجموع فتاوی ابن تیمیه، ج4، ص 124.
[6] ر.ک:محمدعبدالسلام فرج، الفریضة الغائبه، ص 21. در این کتاب با استناد به فتوای ابن تیمیه، جنگ علیه تمام حاکمان اسلامی، نه تنها مجاز، بلکه واجب دانسته شده است.
[7] ر.ک:محمد مسجد جامعی، زمینههای سیاسی حکومت اسلامی در تشیع و تسنن، ص 160-169.
[8] ر.ک: حمزه مصطفی مصطفی، «جبهه النصره لاهل الشام من التأسیس الی الانقسام»، مجله دراسات السیاسیة، مرکز العربی للابحاث و دراسات السیاسات، ش 5، نوامبر 2013م.
[9] ر.ک: سید قطب، معالم فی الطریق، ص 143.
[10] ر.ک: جمعی از محققان، عقیدة الطاعة و تبدیع المختلف السلفیة الجامیة که به نقد تفکرات سلفیه جهادی درباره آل سعود پرداخته است. هم چنین نامههای ابوولید مصری به محقق استرالیایی درباره القاعده و جواب ایشان درباره حاکمان عربستان و ایران در اینترنت.
[11] Islamophobia.
[12] Prejudice.
[14] ( Fredman,p121).
[15] Ronneymede Trust.
[16] سعید، ادوارد (۱۳۷۹)، شرقشناسی، ترجمهی خنجی لطفی، تهران، امیرکبیر، ص۴۸.
[17] Bernard Lewis.
[18] مورخ 94 ساله یهودی انگلیسی امریکایی متخصص تاریخ خاورمیانه و نامدارترین کارشناس روابط بین اسلام وغرب.
[19] برای آشنایی با نظریه ادوارد سعید ر.ک: شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[20] Roy, Olivier (۲۰۰۴), globalized Islam, newyork, Columbia university press, p.۲۵.
[21] كتاب شناسى تكفير ؛ ص188.
[22]کافی،لوک، (1394)، بهار عربی یا بهار القاعده؟، سایت دیپلماسی ایرانی((http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1947912؛2/3/1394.
[23] بیانات مقام معظم رهبری؛29/10/1392.
.[25] (Fuller, 2006-2007: 140-141)
[26] یزدان پناه، کیومرث و همکار (1392)، بحران سوریه با تاکید بر رویکرد نظام غرب و راهبرد ترکیه در این کشور، دوفصلنامه بیداری اسلامی، سال دوم، ش3، بهار و تابستان.
[27] كتاب شناسى تكفير ؛ ص107.
[28] جمشیدی راد و محمود پناهی، « مفهوم اسلام سیاسی در انقلاب اسلامی ایران»، پژوهش نامه انقلاب اسلامی، شماره 5، ص128.
[29] بابی سعید، هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلامگرایی، ص20.
[30] اسپوزیتو، جنبشهای اسلامی معاصر، ص22.
[31]. Anoushirvan Ehteham Islamic fundameneis) m in eram wniie. Renere fland Michael Smith (ed) SSues in wondei.
[32] جمشیدی راد و محمود پناهی، همان، ص 129.
[33] سید نژاد، «سلفی گرایی در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره اول،ص109.
[34] همان، ص 108.
[35] “The Saudi American Relations” report of .Al Jazeera Center for studies.
[36] Hassan Hassan, “The Gulf states: United against Iran, divided over Islamists“, in: The Regional struggle for Syria, edited by Julien Bames-Dacey and Daniel Levy, The European Council on Foreign Relations.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.