درس خارج اصول 91-92 جلسه 9
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه نهم درس خارج اصول
وضع از جهات مختلف، دارای تقسیماتی است.
اول: از جهت منشاء وضع که به وضع «تعیینی» و «تعینی»، تقسیم میشود.
دوم: از جهت چگونگی لحاظ لفظ موضوع که به وضع «شخصی» و «نوعی» تقسیم میگردد.
سوم: وضع از حیث تصور معنای موضوع له که وضع از این حیث خود به چهار قسم تقسیم میشود. در ادامه به ترتیب تقسیمات وضع، مورد بررسی قرار میگیرد.
وضع تعیینی: عبارت است از اختصاصدادن لفظی در برابر معنایی؛ بهگونهای که با استعمال لفظ، معنا بدون قرینه به ذهن تداعی کند. طبیعی است این علقه و ارتباط از جعل و تخصیص، ناشی شده. و این نوع وضع را اصطلاحاً وضع تعیینی مینامند.
وضع تعیّنی: عبارت است از اختصاص لفظ به معنا از راه کثرت استعمال، بدین معنا که لفظ در ابتدای امر و رأساً در برابر معنایی جعل نگردیده و هیچگونه علقهای میان آن دو وجود نداشته و ناگزیر لفظ را به کمک قرینه در معنایی استعمال میکردند، آنگاه به واسطۀ کثرت استعمال، علاقۀ میان لفظ و معنا به اندازهای پدید آمد که به هنگام استعمال لفظ در معنای مورد نظر، احتیاجی به قرینه نبوده، بلکه به مجرد استعمال بیدرنگ معنای مقصود به ذهن تبادر مینمود. این قسم وضع که به سبب کثرت استعمال یک لفظ در معنای خاص پدید میآید را وضع تعینی مینامند.
اکنون با تعریف این دو، این نکته نیز روشن گردید که در «وضع تعیینی» مسلماً نیاز به واضع خاصی هست؛ اما در «وضع تعیّنی» به واضع به معنای متعارف نیازی نیست، بلکه از طریق کثرت استعمال عرف، مقصود حاصل میشود.
همانگونه که اشاره شد وضع به اعتباری دیگر نیز بر دو قسم است:
وضع شخصی: مقصود از این نوع وضع آن است که واضع در هنگام وضع، ماده و هیئت خاص را در نظر گیرد و آنگاه همان را در برابر معنایی قرار دهد؛ نظیر وضع اسماء اجناس و اشخاص.
وضع نوعی: منظور از وضع نوعی آن است که واضع به هنگام وضع، هیچ یک از ماده و هیئت را ملاحظه ننماید و نیز لفظی را به تنهایی تصور نکند، بلکه از آنجا که وجه و عنوان برای افراد قرار میگیرد آن را مورد ملاحظه قرار دهد.در این صورت آن را وضع نوعی مینامند؛ مانند وضع هیئات مثل هیئت فعل ماضی یا مرکبات.
اقسام وضع از حیث تصور معنای موضوع له
وضع از حیث تصور معنای موضوع له خود دارای چهار قسمت است که عبارتند از:
- وضع خاص و موضوع له خاص؛
- وضع عام و موضوع له عام؛
- وضع عام و موضوع له خاص؛
- وضع خاص و موضوع له عام.
پیش از بیان اقسام چهارگانه وضع، ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که تصور لفظ و معنا در وضع اجتنابناپذیر است؛ چه آنکه حقیقت وضع، حکم راندن بر معنا و لفظ به صورت تؤامان بوده و طبیعی است حکم کردن بر چیزی موقوف بر این است که واضع قبلاً آن را بشناسد و نسبت به آن تصور و معرفت داشته باشد. لازم به ذکر است که حصول معرفت به چیزی به دوگونه قابل تصور است:
الف) شناخت تفصیلی: به این معنا که آدمی به طور مشروح نسبت به امری معرفت داشته و به نوع و کیفیت آن کاملاً عالم باشد.
ب) شناخت اجمالی: و شناخت اجمالی بدان معناست که انسان، عنوان عام را تصور نموده و شیئی را که بدان معرفت و علم اجمالی دارد بر آن منطبق نماید؛ چون عنوان عام، وسیله و آلتی برای مصادیق و افرادش میباشد.
با این توضیح میگوییم همان طور که تصور و معرفت تفصیلی در صحت وضع برای معنا کفایت میکند، شناخت و معرفت اجمالی نیز برای تطبیق یک شیء بر عنوان عام، کافی است، البته معنا گاهی خاص (جزئی) واقع میشود و گاهی نیز عام (کلی). حال بعد از ذکر این نکته، اقسام چهارگانه وضع را به اجمال، مورد بررسی قرار میدهیم.
در این قسم، واضع معنای خاص را ملاحظه نموده و سپس لفظ را برای همان معنای مشخص قرار میدهد؛ همچون اعلام شخصیه برای مثال پدری نام فرزندش را محمد میگذارد، در اینجا ملحوظ حال وضع، فرد مشخص و معین بوده و لفظ محمد بر آن فرد معلوم، جعل میشود. در این صورت، وضع خاص و موضوع له نیز خاص میباشد.
در این نوع از وضع، واضع معنای عامی را ملاحظه نموده و سپس لفظ را بر همان معنای کلی و عام قرار میدهد؛ مانند وضع اسماء اجناس؛ نظیر انسان که شامل همه افراد آن میشود و واضع به هنگام وضع، معنای کلی را لحاظ میکند، آنگاه لفظ انسان را در برابر همان معنای عام و کلی؛ یعنی حیوان ناطقٌ مستوی القامـ]، جعل میکند.
در این حالت، واضع مانند قسم سابق، معنای عام و کلی را مد نظر خویش قرار داده، اما آن را بسان آیینهای برای رؤیت افراد و مصادیق قرار داده و سپس لفظ را در برابر افراد آن قرار میدهد؛ نظیر وضع حروف و اسماء اشاره و ضمائر و مانند اینها که وضع در اینها عام، اما موضوع له آنها خاص است.
این قسم از وضع بدان معناست که واضع به هنگام وضع، معنای خاصی را ملاحظه نماید و سپس لفظ را برای معنای عام وضع کند. در واقع، تصور معنای جزئی و وضع لفظ برای معنای کلی آن؛ برای مثال وجود خارجی زید و سپس لفظ زید را تصور نموده و آن را برای انسان، وضع میکند.
علت اینکه وضع در این تقسیمبندی به چهار صورت در آمد این است که وضع، موجب علقه و ارتباط بین لفظ و معنا است و پیدایش این امر، منوط به این است که طرفین را تصور نماییم. لذا گاهی متصور ما عام است و زمانی خاص و عام نیز گاهی بر خود عام وضع میشود؛ یعنی وضع عام و موضوع له عام و گاهی هم بر مصادیق و جزئیاتش وضع میشود؛ یعنی وضع عام و موضوع له خاص. همچنین جایی که معنای متصور و یا معنای ملحوظ خاص است، گاهی برخود متصور وضع میشود؛ یعنی وضع خاص و موضوع له خاص و زمانی این خاص، واسطهای قرار میگیرد تا از این طریق به مصادیق آن دست پیدا کرد که به صورت وضع خاص و موضوع له عام مطرح میگردد.
در امکان و وقوع دو قسم اول، تردیدی نیست، ولی در قسم سوم و چهارم، میان اصولیین اختلاف و نزاع وجود دارد؛ مثلاً مرحوم آخوند خراسانی در کفایـ]الاصول، معتقد است که قسم سوم، هم ممکن است و هم قابل وقوع، اما قسم چهارم اساساً ممکن نیست.
وجه اینکه معنای متصور هنگامی که عام است، موضوع له آن گاهی عام و گاهی خاص است، ولی هنگامی که معنای ملحوظ، خاص باشد، موضوع له عام فقط خاص است، نه عام، آن است که معنای عام به دلیل کلیت و وسعتی که دارد، قابلیت نشاندادن و مرآتیت خود و نیز افراد و مصادیقش را داراست؛ زیرا عام، وجه و آیینه افراد به شمار میرود. لذا در موردی که عام، متصور باشد، میتوان لفظ را برای معنای عام قرار داد، برخلاف صورتی که معنای ملحوظ، خاص باشد که در این حالت از آنجا که معنای خاص، محدود و معین است، برای نشاندادن غیر خودش صلاحیت ندارد؛ یعنی، نه تنها نمیتواند مرآتی برای نشاندادن عام باشد، بلکه برای ارائه افراد و مصادیق دیگر نیز قابلیت ندارد. از این رو، در علم منطق گفتهاند: «الجزئی لا یکون کاسباً و لا مکتسباً».
به تعبیر دیگر، مرحوم آخوند میفرماید: ما گاهی موضوع له را بنفسه تصور میکنیم؛ مثل وضع عام و موضوع له عام و نیز وضع خاص وموضوع له خاص و گاهی موضوع له را بغیره و بوجهه تصور میکنیم؛ نظیر قسم سوم؛ یعنی «وضع عام و موضوع له خاص». برای مثال کلمه «الابتداء» را در نظر میگیریم و به واسطه این مفهوم کلی، مصادیق و افرادش را مورد ملاحظه قرار میدهیم و بر همین منوال، مصادیق را وضع میکنیم؛ چون عام عنوان و وجه و مرآت برای خاص است و همچنین چون که عام وجوداً با خاص متحد است؛ یعنی مفهوم ابتدا با مصداق «مِن» در خارج اتحاد دارد؛ زیرا «الابتداء» به عنوان مفهوم کلی، مرآت و آیینه است برای افراد بیشمار ابتدای حرفی و آنها را نشان میدهد. بنابراین، وقتی این عام را نگاه میکنیم به طور ضمنی مصادیقش را هم میبینیم؛ چون عام، فانی در افراد است.
دانلود فایل صوتی از طریق بارکد
[QR size=”150×150″ link=”yes”]http://www.m-h-mokhtari.com/wp-content/uploads/2016/07/osoul-91-09.mp3[/QR]
دانلود پی دی اف از طریق بارکد
[QR size=”150×150″ link=”yes”]http://www.m-h-mokhtari.com/wp-content/uploads/2016/07/osoul-91-09.pdf[/QR]
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.