درس خارج اصول 91-92 جلسه 77
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هفتاد و هفتم درس خارج اصول
بنابراین، آیا مشتق امری بسیط است یا مرکب؟ به تعبیر دیگر، آیا ذات در مشتق دخالت دارد یا ذات داخل در مشتق نیست؟
گاهی ضاحک با قطع نظر از ذات و عنوان دیگری است که این یک امر بسیط است و یا اینکه ضاحک، مرکب از ذات و عنوان و نسبت است؛ مانند «الانسان ثبت له الضحک». انسان در این مثال، ذات است و ضحک، عنوان و نسبت؛ نسبت ضحک به انسان که مرکب است.حال آیا واقعاً با شنیدن کلمه ضاحک، ذات هم به ذهن میآید که مرکب باشد یا اینکه امر بسیطی است. در این مسأله اقوالی وجود دارد که به بررسی آنها میپردازیم. یک قول این است که قضیه بسیط است؛ همانگونه که میرسید شریف جرجانی قائل به آن بود.
وجه دوم استدلال مرحوم سید میرسید شریف جرجانی
اگر قضیه، مرکب باشد منظور از شیء چیست؟ اگر مقصود، مصداق شیء است لازم میآید قضیه ممکنه، تبدیل به قضیه ضروریه شود. مرحوم صاحب فصول این را جواب داد و فرمود: «الانسان انسانٌ» صحیح است؛ برای اینکه محمول، مقید به چیزی نیست؛ هر چند ممکن است اما یک وقتی محمول، محمول مقید باشد. در مانحن فیه یک موضوع داریم به نام انسان و یک محمول داریم به نام انسان مقید به ضحک؛ یعنی الانسان مساوی است با انسانٌ له الضحک. در این صورت، انسان، مقید به ضحک ممکنه است یا ضحک ضروریه؟ اگر ضروریه باشد انسان، بدون قید است، بنابراین قضیه ممکنه، تبدیل به قضیه ضروریه نمیشود.
اگر چه مرحوم آخوند قول صاحب فصول را نپذیرفته است و توجیه دیگری مطرح کرده است، اما بهنظر میرسد پاسخ صاحب فصول، پاسخ مناسبی بر استدلال میرسید شریف باشد.
المطلب العاشر: الآراء الواردة فی المسألة و أدلتها
به طور کلی سه قول در مسأله وجود دارد:
- مشتق، بسیط است و هیچ نوع ترکیبی را نمیپذیرد.
- مشتق، مرکب است؛ خواه مرکب از ذات، حدوث و نسبت یا صرفاً حدوث و نسبت و یا احیاناً حدوث و ذات.
- مشتق، ابتداءً ـ یعنی در عالم تصور و ادراک ـ بسیط است، منتها در مقام تحلیل و تعمّل مرکب خواهد بود.
میرسید شریف جرجانی، قول اول را اختیار نموده است و برای اثبات مدعای خود به دو وجه استدلال نموده است که پیشتر اصل استدلال و پاسخ ایشان بیان شد. درباره قول دوم، معلوم نیست قائل مشخصی داشته باشد، منتها منشأ تصویر این قول آن است که چون مشتق مرکب از ماده و صورت است، پس وزان آن وزان مضاف و مضافالیه است؛ همچون «غلامٌ زید» که امری است مرکب؛ یعنی دو لفظ است برای معنای مستقل. در اینجا نیز چنین است. لذا بدیهی است که نمیتوان به این قول ملتزم شد؛ چون وجدان، خلاف آن را شهادت میدهد.
پس مهم قول سوم است که حق به نظر میرسد و آن این است که مشتق به حسب مفهوم، شیء واحد است، الا اینکه پس از تحلیل عقلی و فعالیت ذهنی و به تعبیر دیگر، نگاه ثانوی به دو جزء یا سه جزء (ذات، عنوان و نسبت) منحل میگردد. این قول، مختار بسیاری از بزرگان از جمله مرحوم محقق اصفهانی و نیز امام خمینی; است.
توضیح اینکه، صور موجودات مادی در نفس ما به سه صورت، حاصل میشوند: گاهی ذات شیء و وصف عنوانی آن با هم بهطور تفصیلی ادراک میشود؛ یعنی هر یک بهطور جداگانه مورد ادراک واقع میشوند؛ مثل «الجسم له البیاض». در اینجا روشن است که به واسطه دلالتهای متعدد و مستقل بر مدلولهای مختلف دلالت میکند. به عبارت دیگر، در اینجا هم الفاظ، هم دوال و هم مدالیل متعدد است.
گاهی نیز ذات و وصف عنوانی به واسطۀ ادراک واحد، قابل درک است. برای مثال هنگامی که کلمۀ «ضارب» را میشنویم، مفهوم بسیطی به ذهنمان میآید، منتها پس از تحلیل از درون آن سه جزء بیرون میآید: ذات، عنوان و نسبت؛ یعنی «انسان له الضحک یا انسان له الضرب». بنابراین، مطابق این قول در وهلۀ نخست، دال و مدلول در مشتق یکی است، ولی در مرحله دوم؛ یعنی در مرحله تحلیل و دقّت عقلی سه چیز پیدا میشود: ذات، عنوان و نسبت. بدین ترتیب، مشتق، مفهومی بسیط است، منتها منشأ انتزاع آن مرکب است؛ یعنی در عالم خارج زید هست، ضرب هست و نسبتی که آنها را به هم ربط میدهد و آن گاه از آن یک مفهوم بسیط انتزاع میشود. دلیل بر این امر هم تبادر است.
صورت سوم، ادراک ذات شیء است بدون وصف عنوانی، نظیر جوامد، مثل زید که بر ذات دلالت دارد، ولی فاقد وصف عنوانی است. بدیهی است در این صورت، به واسطه یک دلالت بر معنای واحد، دلالت میکند بدون آنکه ترکیبی در میان باشد.
مرحوم آخوند در آخر این مبحث با عنوان «ارشاد» مطلبی را بیان میکند که بهنظر میرسد مؤید قول سوم باشد. ایشان اگر چه قائل به بساطت مشتق است، ولی میگوید مفهوم در بعضی امور، به حسب ظاهر بسیط است، ولی در عالم واقع، متعدد و مرکب است؛ یعنی پس از تصور تحلیلی و تعمّل از آن تعدد فهمیده میشود. برای مثال، به لحاظ عرفی از کلمه «شجر» معنای درخت و از کلمه «حجر» معنای سنگ به ذهن تبادر میکند، ولی به لحاظ تحلیل عقلانی و فعالیت ذهنی، مفهوم شجر و حجر به دو چیز منحل میشود؛ یعنی عقل، مفهوم این دو را به «شیءٌ له الحجریة» و «شیءٌ له الشجریة» تحلیل میکند. به این ترتیب، گاهی معنا در وهله نخست، تصوّر عرفی و سطحی واحد بهنظر میرسد، ولی پس از تعمل و تحلیل عقلی، متعدد و مرکب در میآید.
البته ایشان میخواهند بگویند که این تحلیل عقلی و تعدّد حاصل از دقت عقل، آسیبی به وحدت معنا و بسیطبودن مفهوم وارد نمیسازد. منتها روشن و بدیهی است که مشتق در ابتدای امر بسیط است، ولی در نهایت به واسطۀ تحلیل عقلی از بساطت خارج و به ترکیب و تعدّد، مبدل میگردد.
دانلود فایل صوتی از طریق بارکد
[QR size=”150×150″ link=”yes”]http://www.m-h-mokhtari.com/wp-content/uploads/2016/09/osoul-91-77.mp3[/QR]
دانلود پی دی اف از طریق بارکد
[QR size=”150×150″ link=”yes”]http://www.m-h-mokhtari.com/wp-content/uploads/2016/09/osoul-91-77.pdf[/QR]
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.